مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    




 جستجو 



 Random photo 

من قدرتمند

 
  لحظه‌ی دلتنگی ...
لحظه‌ی دلتنگی

✅خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد

پس قافله ای را نیازمند آب نمود
تا او را از چاه بیرون آورد

🍃سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود
تا او را به فرزندی بپذیرد

🍂سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد
تا او را از زندان خارج کند

🍃سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود
تا او عزیز مصر شود

🍂اگر خدا عهده دار کارت شود …
همه عوامل خوشبختی
را بدون اینکه احساس کنی
برایت آماده میکند

فقط با صداقت بگو
🍀وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (غافر/۴۴)
🌼کارم را به خدا می سپارم همانا خدا به حال بندگانش بینا و آگاهست.

موضوعات: کفش هایی از جنس وطن  لینک ثابت

[چهارشنبه 1404-06-19] [ 07:20:00 ق.ظ ]  



  من قدرتمند ...
من قدرتمند

 

🍂🍂🍂🍂🌴🌲

فصل قطع درختان که می‌رسد؛
تنومندترین درخت‌ها
برای بریدن انتخاب می‌شوند
و کسی با درختان کوچک کاری ندارد.

محال است موفق باشی و دشمنی
نداشته باشی !
محال است در اندیشه‌ی آسمان باشی
و در اندیشه‌ی زمین زدنت نباشند !
که ارّه به دست‌ها همیشه نگاهشان
به تنومندترین درخت‌هاست.

باید آن‌قدر رشد کرده و قد کشیده
‌باشی که زیر سایه‌ی اقتدارت بایستند
و با ولع، سودای به زیر کشیدنت را داشته‌باشند.

اگر از کنارت عبور می‌کنند
و کاری به کارت ندارند،
یعنی هنوز به اندازه‌ی کافی رشد نکرده‌ای…

خطاب به اونایی میگم که همیشه همه جا ازشون حرف زده میشه تو همه امورشون مردم تجسس میکنن و دنبال آتو ازشون هستن
این اصلا بد نیست به خودت نگاه کن ببین چقدر بزرگ و تنومند هستی که دنبال زمین زدنت هستن ❤️😍😁
وقتی شنیدی کسی پشت سرت حرف زده قشنگ تکیه کن به صندلی چرم و راحت خدا و بسپار بهش بگو من راحت نشستم و منتظر حرکت تو هستم ♥️😍🌈

موضوعات: بدون موضوع, کفش هایی از جنس وطن  لینک ثابت

[سه شنبه 1404-06-18] [ 08:02:00 ق.ظ ]  



  کفش هایی از جنس وطن ...

 

تمام تلاشمان برای دفاع از خاک وطن بود. لحظه به لحظه عرصه برای بچه هایمان تنگ و تنگ تر می شد. پشت خاک ریز ها پر شده بود از مجروح ها ولی باز هم با چنگ و دندان برای دفاع از خاک میهن می جنگیدند. بچه ها فریاد می زدند فقط یک قدم بیاید تا قلم کنیم پای کثیفتان را ……… همه چند روزی بود پوتین از پا در نیاورده بودیم. انگار پوتین ها عضوی از بدنمان شده بود …….. لحظه ی غروب آفتاب ، غم عجیبی تمام خاکریز را پر کرده !!!!!!!!!!!!!!!! سکوت مخوفی همه جا را پر کرده بود . سنگینی عجیبی درون سینه ام حس می کردم!!!!!!!!!!!! در چهره ی بچه ها دلهره را می شود حس کرد.در این هنگام به خودم قولی دادم نگاهی به پا هایم انداختم ؟؟؟؟؟ خواهش می کنم تا آخرین لحظه هوایم را داشته باشید .می خواهم با همین پاها از خاک پاک ملت زحمت کشم دفاع کنم . با من بمانید تا کفشی برایتان بدوزم از جنس وطن کفشی بدوزم با رنگ و بوی شلمچه کفشی بدوزم باغیرت برای مردم غیور؟؟؟؟؟؟؟ کفشی از جنس دفاع ،محکم همانند مرزبان های کشورم. سکوت شکست با شکستن سکوت پاهایم کنارم روی خاک شلمچه در خون غرق شدند. با شلیک توپ دشمن پاهایم قطع شد. ولی امیدم نه .قولم نه ده سال بعد از پیروزی با افتخارمان تمام تلاشمان را کردیم برای رسیدن به آرزوی دیرینه یمان. قلم کردن پای دشمن و همین طور هم شود. کارگاه تولیدی کفش خاکریز با چند نفر از دوستان دوران جنگ که تخصصی در زمینه تولید کفش داشتن افتتاح شد . با این هدف که جلوی ورود کفش های غیر ایرانی گرفته شود . با شعار:« ما می توانیم فقط حامیمان باشید.»

 

موضوعات: کفش هایی از جنس وطن  لینک ثابت

[سه شنبه 1397-05-09] [ 10:55:00 ب.ظ ]