تمام تلاشمان برای دفاع از خاک وطن بود. لحظه به لحظه عرصه برای بچه هایمان تنگ و تنگ تر می شد. پشت خاک ریز ها پر شده بود از مجروح ها ولی باز هم با چنگ و دندان برای دفاع از خاک میهن می جنگیدند. بچه ها فریاد می زدند فقط یک قدم بیاید تا قلم کنیم پای کثیفتان را ……… همه چند روزی بود پوتین از پا در نیاورده بودیم. انگار پوتین ها عضوی از بدنمان شده بود …….. لحظه ی غروب آفتاب ، غم عجیبی تمام خاکریز را پر کرده !!!!!!!!!!!!!!!! سکوت مخوفی همه جا را پر کرده بود . سنگینی عجیبی درون سینه ام حس می کردم!!!!!!!!!!!! در چهره ی بچه ها دلهره را می شود حس کرد.در این هنگام به خودم قولی دادم نگاهی به پا هایم انداختم ؟؟؟؟؟ خواهش می کنم تا آخرین لحظه هوایم را داشته باشید .می خواهم با همین پاها از خاک پاک ملت زحمت کشم دفاع کنم . با من بمانید تا کفشی برایتان بدوزم از جنس وطن کفشی بدوزم با رنگ و بوی شلمچه کفشی بدوزم باغیرت برای مردم غیور؟؟؟؟؟؟؟ کفشی از جنس دفاع ،محکم همانند مرزبان های کشورم. سکوت شکست با شکستن سکوت پاهایم کنارم روی خاک شلمچه در خون غرق شدند. با شلیک توپ دشمن پاهایم قطع شد. ولی امیدم نه .قولم نه ده سال بعد از پیروزی با افتخارمان تمام تلاشمان را کردیم برای رسیدن به آرزوی دیرینه یمان. قلم کردن پای دشمن و همین طور هم شود. کارگاه تولیدی کفش خاکریز با چند نفر از دوستان دوران جنگ که تخصصی در زمینه تولید کفش داشتن افتتاح شد . با این هدف که جلوی ورود کفش های غیر ایرانی گرفته شود . با شعار:« ما می توانیم فقط حامیمان باشید.»

 

موضوعات: کفش هایی از جنس وطن  لینک ثابت